زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

فاصله

 

آن دوست که دیدنش بیاراید چشم         بى دیدنش از گریه نیاساید چشم

ما را ز براى دیدنش باید چشم         گر دوست نبیند، به چه کار آید چشم؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد رضا دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 18:18 http://www.teshneyebaran.blogfa.com

شب است ...
مهتاب سرود بودن را زمزمه می کند
می خواهم زنده بمانم
می خواهم زندگی کنم تا انتهای عشق ؛ خواستن
امشب چیزی ؛ کسی در من می خواند
و دستانی مرا می گیرد و تا اوج آرزوها می برد
من پرواز می کنم.

پرواز را به خاطر بسپار
... پرنده مردنی ست

فروغ فرخزاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد