زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

چهارشنبه سوری

سلام

 

پیش بینی من برای هفته بعدم :

از اون هفته های بی خود و بسیار شلوغ است و از همین الان امتحان پنجشنبه، بد جور داره خود نمایی می کنه و بعدش هم که جمعه اش باید کلی خونه تکونی کنم. فکر کنم سه شنبه بهتربن روز هفته ام باشه.

 

عزیزم یادت میاد سه شنبه ها

پا به پای هم می رفتیم تا کجا

 

اوه اوه، اصلا یادم نبود سه شنبه، چهارشنبه سوری هست. خدا رحم کنه. راستی اگه هنوز فیلم "چهارشنبه سوری" رو ندیدید عجله کنید. (من 2 بار دیدمش ولی خیلی دوست دارم توی چهارشنبه سوری برم این فیلم را ببینم.)

 

دیشب به جای سینما یک (که تنها برنامه خوب تلویزیون بود و متاسفانه تعطیل شد،) برای خودم فیلم گذاشته بودم : "خانه ای روی آب" شاهکاری از "بهمن فرمان آرا" که البته این بار دوم بود که می دیدم. (منتخبی از دیالوگ های زیبای این فیلم رو، بار اول که دیده بودم اینجا نوشته بودم)

دکتر سپید بخت، که به نظر من آخر کار سپید بخت شد.

این هم شعری که اول فیلم قبل تیتراژ و شروع شدن فیلم خوانده شد :

 

من غلام قمرم ، غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخن شمع شکر هیچ مگو

 

سخن رنج مگو ، جز سخن گنج مگو

ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو

 

دوش دیوانه شدم ، عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

 

گفتم: ای عشق من از چیز دگر می ترسم

گفت: آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

 

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

 

امروز داشتم کتاب "پیکر فرهاد" (نوشته ی عباس معروفی) رو می خوندم، هنوز 20 صفحه اش مونده ولی تا حالا که خیلی عالی بوده. تصمیم گرفتم شنبه هفته بعد برم برای عید یه ذره کتاب بخرم. به نظر شما چی بخرم ؟

 

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه

از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره  هر نگاه

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 00:45 http://adamaka.blogsky.com

علی جان سلام
راستی 4 شنبه سوری کار دسته خودت ندی هااااااا...منم از دیالوگ های قشنگ فیلما خوشم میاد و همینطور آهنگهای آخر فیلم...این فیلم رو هم تو ببین واسه ما تعریف کن 4 شنبه سوری رو میگم.
.........................................

اونی که مدعی بود عاشقته،اونی که مدعی بود عاشقته تو رو تو فاصله ها تنها گذاشت
بی خبر رفت،بی خبر رفت و تو این بیراه ها،رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت
منم و ثانیه ها و جنون تو،واسه من همین خیالتم بسه
بذار جاده ها اشتباه برن،ما که دستمون به هم نمی رسه
با حریر پیله های کاغذی واسه من جاده رو ابریشم نکن
من به پروانه شدن نمی رسم،حرمت فاصلمون رو کم نکن

ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد
بگذار شکرها را ، بگذار قمرها را او چیز دگر داند او چیز دگر سازد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد