زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

شیوه نی به فر

سلام

 

من حدود 10 روز که پست درست و حسابی ندادم.

 

راستش دل و دماغ برای نوشتن بلاگ برام نمونده بود. پنجشنبه 20 بهمن ساعت 1 شب وقتی داشتم با کامپیوتر کار می کردم یواش یواش احساس کردم دارم مریض می شم. گلوم داشت درد می گرفت، پاهام داشت یخ می زد، سرم داشت از درد می ترکید. خلاصه کارم تا 3-3.5 طول کشید. بعد که رفتم تو رختخواب 1 ساعت از تب سوختم و نتونستم بخوابم و از صبح روز بعدش افتادم تو رختخواب و هنوز هم دارم روزی نزدیک 20 تا قرص می خورم و الان هم سرم کلی درد فن کوول. شب اول کلی به من خوش گذشت ... اولین بار بود که آروم آروم مریض شدم و خودم فهمیدم و احساس کردم که دارم مریض می شم.(البته هنوز احساس خوب شدن بهم دست نداده.)

 

اما بگم از پروژه کامپایلر، که شانس آوردم و استاد یه هفته زمانش رو تمدید کرد وگر نه 6 نمره پر شده بود، سه شنبه (پس فردا) باید تحویلش بدیم.

 

چند روز پیش هم تو رختخواب، آلبوم "خواب بارون" و "تاک" سیاوش قمیشی رو گوش دادم. فوق العاده بود، زندگی می کنم با سیاوش قمیشی.

وقتی دستام خالی باشه      وقتی باشم عاشق تو

غیر دل چیزی ندارم              که بدونم لایق تو   

...

 

اما چیزی که من و دوباره انداخت رو دور نوشتن فیلمی بود که پنجشنبه دیدم: "مرثیه ی برف"

یاور ترکونده بود خیلی خیلی زیبا بود، با این که کل فیلم کردی بود و نه زیر نویس داشت نه هیچ چی (منم که جز فارسی و ترکی هیچ چی نوفهمم- شاید تو کل فیلم 5 درصد دیالوگ ها رو فهمیدم) ولی من خودم خیلی ارتباط بر قرار کردم و لذت بردم. (به قول مسعود کیمیایی آرزو می کنم سینما از ابتذال دور شود. دلم برای "مرثیه ی برف" سوخت : پنج شنبه شب ساعت 7 شب تو کل سالن 10 نفر بودیم اونم تو سینما فلسطین، البته در عوض سالن شماره 1 فلسطین پر بود از کسانی که برای دیدن فیلم چپ دست اومده بودند.)  

 

چهارشنبه "چهارشنبه سوری" اصغر فرهادی هم اکرانش شروع شده که فیلم بسیار عالیه و روایت جامعه امروز ماست و من خودم تو جشنواره خیلی پسندیدمش، با این که اولش فکر نمی کردم خیلی خوشم بیاد ولی واقعا عالی بود.

 

این بلاگ من هم شده بلاگ سینمایی ها ...

 

اون روزا که تنها بودی       گمشده ی دریا بودی

قایق تو شکسته بود         تنت نحیف و خسته بود

نظرات 2 + ارسال نظر
mehrsa پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:40

salam mishe lotfan projeye compileretoono baraye man ham befrestid mammnoon misham

شیما شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 16:45 http://gole-orkide.blogfa.com

سلام
خوب هستید
می خواستم بدونم شما کسی رو می شناسید که در زمینه پروژه کامپایلر بتونه بهم کمک کنه فقط خیلی سریع جوابشو بدید چون خیلی عجله دارم
و اصلا وقت ندارم کمتر از یه هفته
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد