سلام
همین الان "بوی کافور، عطر یاس" بهمن فرمان آرا رو دیدم. یه سوال تکراری دوباره برام به نوعی دیگر مطرح شد.
مرگ چیه ؟ اصلا زندگی (همین که من تو اسم بلاگ ام گفتم جاریه) چیه ؟
فکر کنم همین برای امروز بس باشه. (بمونه در مورد "تقاطع" و "کارگران مشغول کارند" که امروز دیدم، بعدا می نویسم. + این روزها زندگی من شده فیلم دیدن یکی بیاد منو جمع کنه.)
قسمتی از دیالوگ های فیلم :
- وقتی مادرم آلزایمر گرفت و دیگه منو نمی شناخت، قسمت دیگه ای از وجود من مرد.
- در واقع هراس من از مرگ نیست، هراس من از بیهوده زیستن است.
- تنها اومدیم تنها می ریم.
- در این مُلک بی خبری، بد خبری ست.
- تا عدالتی نباشد هیچ چیز نهایی نیست.
- تاریخ ساخته ی اشتباهات و قهرمانی های لحظات بی اهمیت است.
- ما دنیا رو کرایه نکردیم، وقتش برسه می ریم.
- من سلیقه ام از وضع جیبم بهتره.
- اگه هوسه یه دفعه بسه.
- تو غذای روح ما کافور ریختن و همه چیز رنگ و بوی خودش رو از دست داده.
سلیقه مهمتره...سلام
من این فیلمو ندیدم ولی حتما می بینم
سارا هستم خوشحال میشم سر بزنی
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی ... D: