زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

زندگی جاری ست ...

دست تو فانوس شبه، جادوئی از آغوش ماه از واژه ها طرحی بکش، با هر اشاره هر نگاه

دریایی ها

 

دل من یه دنیا درده            دل تو یه دنیا امید
تو بیا و مرهمم باش           توی سرما مثل خورشید

 

سلام

 

8 روز وبلاگ بود وبلاگ رو رها کرده بودم، همش تقصیر آقا صابر که کلی کار می ریزه سر من.

 

خوب یه ذره برم کلیشه بنویسم : امروز صبح بارون اومد.

بارون دوست دارم هنوز      چون تو رو یادم میاره

زمستان و پاییز خیلی نازند. (یاد دیالوگ مرحوم مهدی فتحی تو صحنه های اول فیلم اعتراض افتادم.)

 

زمستان شروع شد، دوستان پایه ی اسکی، برن اسکی. من خودم ورزش اسکی رو خیلی دوست دارم.(البته تا حالا پیست نرفتم و وسایل هم ندارم، فقط دوست دارم.)

 

امروز احمد ما مریض بود و ما تیم سینمایی مون ناقص بود. با محمدرضا رفتیم سینما عصر جدید و "یک بوس کوچولو" رو دیدم. فیلم خیلی قشنگی بود. من و محمدرضا که تقریبا سلیقه هامون شبیه هم هست، کلی حال کردیم. رضا کیانیان واقعا بهترینه. 

 

آقا هفته قبل با آقای مجید عزیزی که یکی از ته وبلاگ نویس ها از نزدیک آشنا شدم.

 

خیلی پایه ام که کلی زیاد بنویسم، اما عین همیشه بد وقته ...